شبکه افق - 11 آبان 1402

"واقع بینی" و "واقع نبینی" در دیپلماسی (ضرورت جهاد علیه "تروریسم مدرن غرب")

نشست (اساس"سیاست"، ایدئولوژیک است) _ دانشگاه تهران _ ۱۳۹۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض می‌کنم. انشاءالله که هم در فعالیت‌های درسی و هم در فعالیت‌های سیاسی اسلامی موفق باشید و برای یکی دو دهه آینده کشور و انقلاب ذخیره‌ای باشید.

دوستان فرمودند محور نشست سالیانه تشکل دانشجویی شما عزت ملی است که فرمودند در این رابطه نکاتی را خدمت دوستان تقدیم کنم گرچه عزت در همه ابعاد زندگی هم شخصی، اجتماعی، قابل طرح است ولی عمدتاً وقتی بحث عزت ملی به میان می‌آید عزت یک ملت در روابط بین‌الملل بیشتر به ذهن تبادر می‌شود. ما هم سعی می‌کنیم در این حوزه چند نکته خدمت شما عرض کنیم.

اولاً دوستان توجه دارید که عزت ربطی به تکبّر ندارد. بعضی ممکن است فکر کنند عزت ارتباط یا شباهتی ما مفهوم استکبار و تکبر دارد استغناء از هر نوع ارتباط با دیگران یعنی وقتی می‌گویند عزت ملی یا عزت کشور یا یک انقلاب یا فلان شخص خیلی عزیز است یعنی یا متکبر است یا منزوی است یا با کسی کاری ندارد و خودش را مرکز عالم می‌بیند و از این قبیل.

عزت یعنی نفوذناپذیری، فردی که عزیز است جامعه‌ای عزیز، حکومت عزیز، عزت دارد یعنی چیزی را نمی‌شود به او تحمیل کرد یعنی دیکتاتورناپذیر و ستم‌ناپذیر است این مفهوم عزت است. عزت در برابر ذلت است نه در برابر تواضع. هم یک شخص و هم یک انقلاب، یک سیستم، یک نظام، یک تشکیلات می‌تواند و باید متواضع باشد و در عین حال عزیز. نه متکبر و نه ضعیف. متکبر خودبزرگ‌بین است و خودش را مرکز عالم می‌بیند و بقیه ملت‌ها و دولت‌ها و مردم را آدم حساب نمی‌کند این مستکبر و طاغوت است به هیچ کس احترام نمی‌کند با همه قطع رابطه می‌کند به همه توهین می‌کند خودبزرگ‌بین است این مریض است و بیماری اخلاقی دارد و جزو صفات اخلاقی است که چه در یک فرد و چه در یک سیستم در قرآن و روایات نهی شده است و خیلی ضرر دارد. هرجا تکبر و استکبار است تفرعن هست تواضع و ادب و احترام به آراء و حقوق دیگران نیست یک بیماری‌های نه تنها اخلاقی و درونی بلکه به بیماری‌های اجتماعی و بیرونی گسترش پیدا می‌کند. ذلت هم از یک طرف دیگر هزاران مشکل درست می‌کند. فرد در جامعه ذلیل، حکومت و دولت ذلیل هیچ وقت نمی‌تواند یک برنامه مستقلی داشته باشد و پای آن بایستد نمی‌تواند از کرامت خودش و حق انتخاب خودش و حقوق و منافع مشروع خودش دفاع کند هرکس رد می‌شود یکی توی سر آن می‌زند و به او توهین می‌کند. حقوق و اموالش را بالا می‌کشند به او دستور میدهند می‌گویند از حقوق خودت هم باید بگذری. شما شهروند درجه 2 و 3 در روابط جهانی هستید کشور درجه 2 و 3 هستید دستور نمی‌دهی بلکه دستور می‌گیری. اصلاً مفهوم استکبار، استعمار این مرگ بر آمریکا و استعمار که می‌گویند همه این‌ها یعنی همین یعنی مرگ بر این نوع رابطه. مرگ بر استکبار. نه مرگ بر یک ملتی. مرگ بر آمریکا مرگ بر انگلیس، مرگ بر صهیونیست و... معنی‌اش این‌هاست این مرگ برها همه‌اش مصداق مرگ بر استکبار است. مرگ بر فرعون و رابطه فرعونی. مرگ بر رابطه ارباب رعیتی و رابطه ذلت‌آمیز با دیگران. خب پس ما وقتی از عزت ملی حرف می‌زنیم که موضوع بحث نشست شماست از دو پدیده فاسد داریم فاصله می‌گیریم: 1) تکبر. ما خودمان نمی‌خواهیم مستکبر باشیم وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا معنی‌اش این نیست که ما می‌خواهیم جای آمریکا را بگیریم و می‌خواهیم کارهای این‌ها را بکنیم منتهی چرا شما از این به بعد ما؟ و 2) نه آن رابطه ذلت. نه ذلت نه تکبر. ذلت هم به این معنی که حقوق ما را به ما نمی‌دهند یک بخشی از آن را می‌دهند منت بگذارند توهین کنند اذیت کنند و ما هم وا بدهیم نفوذپذیر باشیم منطق ما در روابط بین‌الملل که ضامن عزت ملی است همان تعبیر قرآن است که فرمود نه ستم می‌کنند و نه ستم بپذیرند. «لایَظلِمون و لایُظلَمون» این مبنای روابط بین‌الملل است به هیچ ملتی ولو زورمان برسد ستم نمی‌کنیم به حقوق‌شان، به سرزمین‌شان، به منافع‌شان به آبرویشان تجاوز و توهین نمی‌کنیم و اجازه هم نمی‌دهیم هیچ ملت و قدرتی در دنیا به ملت و جامعه ما اهانت کند تعدی کند و این حقوق را پایمال کند این خلاصه عزت ملی است. عزت ملی یعنی ما به لحاظ اقتصادی به هیچ دشمنی وابسته نباشیم که هر وقت بخواهند با تحریم بیخ گلویمان را فشار بدهند. نباید وابسته باشیم وابستگی اقتصادی ضد عزت است و وابستگی علمی که شما مدام یک چیزی را ترجمه می‌کنید ولی چیزی را استفاده نمی‌کنید وابسته کامل هستید. وابستگی صنعتی و کشاورزی. وابستگی به واردات، در همه عرصه‌ها. وابستگی در نحوه و الگوی زندگی و سبک زندگی الگوی لباس پوشیدن، الگوی ازدواج و طلاق،‌روابط زن و مرد در رسانه‌ها در تعلیم و تربیت و... همه این‌ها با عزت منافات دارد. عزت علمی، عزت اقتصادی، عزت نظامی، عزت سیاسی، عزت در روابط بین‌الملل،‌عزت فرهنگی یعنی چی؟ یعنی شما به لحاظ فرهنگی نفوذپذیر نباشی معنی‌اش این نیست که راه تبادل و گفتگو با سایر فرهنگ‌ها را ببندید معنی‌اش این نیست که اجازه نمی‌دهیم فرهنگ ما را زیر پایتان له کنید. و یک فرهنگ غلطی را بر ما تحمیل کنید اگر یک جایی توانستید و تحمیل کردید و سبک زندگی ما را به روش غلطی تغییر دادید آن‌جا ما عزیز نبودیم ذلیل نبودیم از جمله اهداف انقلاب بازیابی این عزت در همه عرصه‌هاست بدون تکبر و بدون ذلت. این هم عرض کردم چون بعضی‌ها تفاوت این‌ها را با یکدیگر نمی‌فهمند.

نکته سوم در روابط بین‌الملل اتفاقاً قدرت‌های استکباری علیرغم این که انقلاب‌ها و انقلاب ما را بطور خاص متهم کردند و می‌کنند و عوامل‌شان در داخل که این‌ها ایدئولوژیک بحث می‌کنند و می‌خواهند پای ایدئولوژی را به روابط بین‌الملل و سیاست خارجی بکشانند و کشاندند و این خلاف دیپلماسی علمی و از این قبیل است علاوه بر این که این حرف غلط است نکته مهم این است که درست خودشان برخلاف این دارند عمل می‌کنند یعنی اولاً هیچ دیپلماسی و روابط بین‌الملل غیر ایدئولوژیک در دنیا وجود ندارد حتی منافع ملی را وقتی می‌خواهید تعریف کنید منافع اقتصادی چرتکه‌ای، جیرینگی، حتی منافع مادی ملی را که تعریف می‌کنید در تعریف آن اختلاف است و این اختلافات ایدئولوژیک است یعنی چپ‌ها و کمونیست‌ها منافع را یک جور تعریف می‌کردند نظام سرمایه‌داری یک جور، فاشیست‌ها یک جور و همین‌طور. پس خود آن‌هایی که ما را متهم می‌کنند که این‌ها سیاست خارجی و دیپلماسی را ایدئولوژیک می‌کنند خودشان از همه ایدئولوژیک‌تر هستند و اساساً تعریف غیر ایدئولوژیک نکردند حتی از منافع غیر ملی. هرجا منافع را تعریف می‌کنند تعریف ایدئولوژیک یعنی ارزشی می‌کنند یعنی این ارزش است باید این‌طوری باشد این‌طوری نباید باشد فقط چرتکه مادی نمی‌اندازند روی همان هم حتی اسم ایدئوژیک هم می‌گذارند و دیگر این که اصلاً نمی‌شود نگذاشت پس دوتا نکته دوتا پاسخ. 1) هیچ تعریفی از منافع ملی و دیپلماسی وجود ندارد که کاملاً غیر ایدئولوژیک باشد امکان ندارد در شرق و غرب عالم، دینی و غیر دینی. 2) شما در تاریخ همین یکی دو قرن اخیر که دوران به اصطلاح دیپلماسی و سیاست مدرن مطرح است و ظاهراً همه چیز را سکولاریزه کردید ایدئولوژیک‌ترین دوران روابط بین‌الملل است. چون اتفاقاً در دوره‌های قبل وقتی بحث می‌کردند اگر جنگ می‌کردند که حسابش جداست اگر رابطه داشتند که رابطه‌ها عمدتاً رابطه اقتصادی بود رسانه‌های جهانی و ایدئولوژی جهانی این حرف‌ها مطرح نبود. ضمن این که آن زمان به آن صورت ایدئولوژی‌های مادی نبود بیشتر ادیان مختلف بود روابط بین ادیان و بین ملل بود. در همین یکی دو قرن اخیر و بخصوص از اروپا شروع شد روابط دیپلماتیک و بین‌الملل کاملاً ایدئولوژیک تعریف شد و تعریف غیر ایدئولوژیک از آن ممتنع دانسته شد و با شعارهای ایدئولوژیک حتی از همه این جنگ‌هایی که راه انداختند با شعارهای ایدئولوژیک بود منتهی ایدئولوژی‌های مادی. خونین‌ترین قرن در تاریخ بشر همین قرن 20 و همین قرنی بود که تمام شد. همین که به آن عصر و قرن مدرنیته می‌گفتند. عصر تکنولوژی و عصر پیشرفت می‌گفتند خونین قرن در تاریخ بشر بود و بزرگترین جنگ‌ها و قربانیان تاریخ در همین قرن گذشته بود از اول تاریخ تا همین الآن. چنگیز و مغول و نرون، همه این‌ها به گرد پای این‌ها نرسیدند چون در همین قرن بیش از صد میلیون آدم در جنگ‌های اروپایی‌ها کشته شد پشت همه این جنگ‌ها خود اروپایی‌ها بودند. و از جنگ جهانی جنگ بین‌الملل اروپایی اول و دوم به بعد تا همین الآن بعد از جنگ هم تا همین الآن 200- 300تا جنگ کوچک و بزرگ اتفاق افتاده که پشت 95 درصد آن‌ها باز همین‌ها هستند. پس بزرگترین خونریزی‌های تاریخ در همین دوران مدرن با سلاح‌های مدرن و با شعارهای ایدئولوژیک ریخته است همین‌هایی که می‌گویند ایدئولوژی و دیپلماسی را با روابط بین‌الملل قاطی نکنید. این‌ها بعد از انقلاب ما تصریح کردند که دلواپس یک خیزش اسلامی جهانی شدند که گفتند این‌ها کنترل آمریکا و انگلیس و فرانسه را و روسیه کمونیستی شوروی را از شرق آسیا از مالزی و اندونزی شبه‌جزیره و اقیانوس هند خلیج فارس تا شمال آفریقا به خطر می‌اندازد و کنترل را درهم می‌شکنند از همان اول این ترس در آن‌ها آمد گفتند باید برتری دریایی و هوایی و برتری‌های نظامی و برتری‌های تکنولوژیک بخصوص تکنولوژی رسانه و ارتباطات را فضاسازی و فرهنگ‌سازی و نهادهای بین‌الملل، دیپلماسی جهانی، این‌ها را کاملاً تقویت و متمرکز کنیم برای کنترل انقلاب. بعد هم که کمونیزم و شوروی سقوط کرد گفتند جهان تک‌قطبی می‌شود ما فرعون کل عالم هستیم آن را قورت می‌دهیم! انقلاب اسلامی نگذاشت این‌ها قورت بدهند توی گلویشان گیر کرد بالا آوردند باور هم نمی‌کردند این اتفاق بیفتد بعد به این نتیجه رسیدند شالوده قدرت جهانی این‌ها به عنوان تک قطبی جهان توسط انقلاب اسلامی به خطر افتاد و این انقلاب دهه به دهه بزرگتر شد و امروز کل جهان اسلام را گرفته است همین جنگ‌ها، تروریزم، درگیری‌ها و انقلاب‌ها و همه اتفاقاتی که دارد در جهان اسلام می‌افتد همه این‌ها جزو آثار مستقیم یا باواسطه انقلاب ماست. همه جا بحث عزت و بازسازی یک تمدن جدید و یک جدید اسلامی که هم پیشرفته باشد و هم اسلامی باشد، اخلاقی باشد، عادلانه باشد، آزاد باشد، مردمی باشد، دینی باشد، در کل جهان اسلام مطرح شد. پس این‌جا می‌خواستم عرض کنم خود این‌ها که می‌گویند از عزت حرف نزنید و در تعرزیف ایدئولوژیک از ملت و ملی و روابط بین‌الملل نداشته باشید صریح خودشان هم گفتند که اساساً قرن 19 و 20 برای این‌ها عصر ایدئولوژی‌های مادی جهان‌گرا بود و هنوز هم هست. این‌ها به مذهب می‌گویند شما ایدئولوژی نباش و نیستی. ایدئولوژی به این معنا که یک دستورالعمل مشخص، اهداف واضح اجتماعی بر مبنای مبانی الهی و دینی نباید ارائه بدهید. دین یک مسئله شخصی درونی است و اصلاً ما اجازه نمی‌دهیم زیاد دین در روابط سیاسی و اقتصادی دست سرمایه‌دار و سیاستمدار و صاحبان قدرت و ثروت را ببندد و به آن‌ها بگوید باید نباید! واجب حرام! حقوق ملت، حق‌الله حق‌الناس! این حرف‌ها را نمی‌گذاریم بزند ما باید آزاد بشویم. در روابط بین‌الملل و دیپلماسی ما اجازه نمی‌دهیم بحث حقوق و اخلاق و شریعت و عدالت و ایدئولوژی‌بازی و این حرف‌ها ولی خودمان چرا این کار را می‌کنیم با شعارهای ایدئولوژیک مادی. مذهب نباید کارکرد ایدئولوژیک داشته باشد ولی ما خودمان این کار را می‌کنیم همه‌شان این کار را کردند. یعنی هیتلر که آمد با ایدئولوژی ناسیونالیزم سوسیالیزم آمد. یعنی ترکیب ناسیونالیزم و سوسیالیزم یعنی با شعار چپ ملی‌گرا. ولی در عمل نژادپرستی شد. خب ایدئولوژی بود. ایدئولوژی مادی بود. لنین، کمونیست‌ها وقتی آمدند شعارشان کاملاً شعارهای عقیدتی و ایدئولوژی بود. صحبت از سوسیالیزم و جامعه بی‌طبقه جهانی بود. حکومت کارگران جهان پولیتاریا. همه این‌ها شعار ایدئولوژیک بود ولی واقعیت این بود که یک امپریالیزم جدید و یک امپریالیست و استکبار جدیدی به جهان اضافه شد. نظام سرمایه‌داری غرب از اول که انقلاب در فرانسه تشکیل شد بعد شما می‌بینید در فاصله کوتاهی ناپلئون پیدا می‌شود و با جاه‌طلبی‌های کاملاً امپریالیستی جنگ‌های بزرگ و خونریزی در اروپا و در آفریقا، بخشی وارد آسیا می‌شود و بخشی وارد آمریکای لاتین می‌شود با شعارهای انقلاب فرانسه، شعارهای ایدئولوژیک، دنیا را به خاک و خون کشیدند. تا رسید به صهیونیزم. صهیونیزم یک ایدئولوژی است. صهیونیزم غیر از یهودیت است. صهیونیزم یک ایدئولوژی سکولار قرن بیستمی اروپایی بود اصلاً‌ در اروپا شکل گرفت و دوتا کار کرد هم یهودی‌ها را از اروپا بیرون ریختند چون همیشه بین یهودی و مسیحی جنگ‌ها و فشار بوده و هم در قبل از جهان اسلام یک پایگاه استکباری غربی قرار دادند که ظاهر آن شعار مذهبی است و باطن یک ایدئولوژی سکولار استکباری است. میلیون‌ها مردم فلسطین را از خانه‌هایشان بیرون ریختند و میلیون‌ها آدم دیگر آمدند در خانه‌های این‌ها نشستند اصلاً مذهب بهانه است مگر انقلاب اسلامی می‌گوید یهودی‌ها باید از بین بروند؟ این شعار انقلاب ما نیست حتی این که قدس فقط برای مسلمان‌هاست این هم شعار انقلاب اسلامی نیست شعار ما این است که قدس برای همه ادیان محترم است همه ادیان حق دارند بروند زیارت کنند ولی فلسطین برای فلسطینیان است نه برای اشغالگران. فلسطین برای هم فلسطینی‌هاست. اکثرشان مسلمان هستند ولی بین‌شان مسیحی هم بود یهودی کمتری هم بود همه هم حق دارند برای زیارت بروند ولی چرا اشغال کردید؟ شعار ما مبارزه با اشغالگری است با ظلم است، این زائده سرطانی خط مقدم نفوذ علنی اشغالگرانه غرب در جهان اسلام است سمبل تسلط غرب در جهان اسلام است فلسطین آزاد بشود آتوریته غرب در جهان اسلام کلاً می‌شکند برای همین است که چپ و راست، آمریکا، اروپا همه‌شان، همه احزاب و جریان‌ها همه‌شان وفادار به اسرائیل و صهیونیزم هستند این خط قرمزشان است. لیبرال‌شان، سوسیالیست‌شان، چپ‌شان، همه‌شان. خب صهیونیزم هم ایدئولوژی است. لیبرالیزم و سرمایه‌داری ایدئولوژی‌ترین حرف‌ها را اتفاقاً نظام سرمایه‌داری غرب دارد در این یکی دو قرن اخیر می‌زند و بخصوص در این دهه‌های اخیر و در راس آن‌ها آمریکا. آمریکا و انگلیسی‌ها فرانسوی‌ها همه جا جهان را از قرن 18، 19و 20 در این دو سه قرن، هرجا حمله کردند شعار ایدئولوژیک داشتند البته این‌ها پوشش است هدف واقعی، همان‌قدر که هدف واقعی هیتلر برابری و سوسیالیزم و ملی‌گرایی بود همان‌قدر که هدف واقعی استالین رهایی طبقات کارگر بود، همان‌قدر که هدف صهیونیست‌ها تشکیل جامعه مستقل یهودی است همان‌قدر هم هدف آمریکا و انگلیس و نظام سرمایه‌داری آزادی و حقوق و بشر و دموکراسی است همه‌شان دروغ می‌گویند. ولی همه شعارهای ایدئولوژیک دادند این که می‌گویند در روابط بین‌الملل شعار ایدئولوژیک ندهید خب یک کسی نیست بگوید همین مبانی دیپلماسی غربی هم غلط است این‌ها همه‌شان شعار ایدئولوژییک دادند ضمن این که ما می‌گوییم چرا به حرف‌ها و شعارهایتان وفادار نبودید حتی شعارهایتان از جهاتی غلط و از جهاتی درست، علاوه بر این که یک جاهایی اشکال دارد هم سوسیالیزم و مارکسیزم مشکل دارد هم لیبرالیم و سرمایه‌داری و کاپیتالیزم مشکل دارد هم صهیونیزم و هم فاشیزم همه این‌ها اشکالات مبنایی تئوریک دارند در عین حال شما حتی با همان شعارهای قشنگ هیچ کدام از این‌ها عمل نکردید. ولی از شعار ایدئولوژیک در روابط جهانی استفاده کردید حالا نوبت به انقلاب اسلامی که رسیده می‌گویید آقا حرف‌های ایدئولوژیک نزنید! ایدئولوژی را وارد سیاست خارجی نکنید. حرف‌های دینی، اخلاقی، عدالت، توحید، شریعت را در روابط بین‌الملل نگویید. خب هدف این‌ها مگر چیست؟ هدف تمام این شعارهای مکتبی که انقلاب اسلامی می‌گوید هدف همه‌اش نجات انسان و بشریت است و رهایی بشریت و تأمین حقوق و عزت و کرامت نه فقط ملت ما بلکه همه ملت‌هاست ما نمی‌خواهیم عزت ملت ما به قیمت ذلت ملت‌های دیگر تمام شد ولی شما چندتا ارتش و کشور غربی این کار را کردید. ده‌ها ملت را هم غارت کردید و هم ذلیل کردید برای این که خودتان به یک عزت ظاهری رسید این‌ها خیانت است این عزت نیست این استکبار است برای همین امام(ره) گفت جلوی شما می‌ایستیم.

پس ببینید در همین آغاز قرن گذشته مثلاً هنوز اوایل قرن تزار روسیه بود هنوز هیتلر نیامده بود بحث فاشیزم مطرح نبود هنوز کمونیست‌ها نیامده بودند نه لنین بود نه هیتلر بود هیچ کدام از این‌ها نیامده بودند خودِ نظام سرمایه‌داری غرب از درون آن امثال ناپلئون‌ها بیرون آمدند که اروپا و بخشی از جهان را با شعار انقلاب فرانسه به خاک و خون کشید که ایدئولوژی آن دموکراسی لیبرال بود. بعد آمریکایی‌ها آمدند در این 70- 80 سال، 100 سال روی همه جنایتکاران را سفید کردند کاری کردند که هیچ کدام از این قدرت‌ها در این یکی دو قرن، هیچ کدام جنگ و جنایت و غارت نکردند که هنوز هم ادامه دارد. پس ببینید نشانه‌های عصر ایدئولوژی در روابط بین‌الملل از قرن پیش، از قبل از انقلاب ما کاملاً‌ بود منتهی ایدئولوژی‌های مادی. دوم این که به شعارهای قشنگ‌شان هم اغلب عمل نمی‌کردند وقتی به قدرت می‌رسیدند حرف‌های خوب یادشان می‌رفت. مثلاً آمریکا و انگلیس کودتا کردند ایران را گرفتند دیگر با شاه، وقتی شاه آمد و نفت غارت می‌شد دیگر نه دموکراسی مطرح نبود اصلاً انتخابات نداشت، دموکراسی هیچی! مثل الآن آل سعود، مصر که نوکرهای این‌ها هستند چرا آن‌جا نه دموکراسی،‌ نه حقوق بشر، نه مدارا، چرا این‌جا این حرف‌ها را ولو به شوخی نمی‌گویید؟ چرا زمان شاه این‌ها را نگفتید. هر کشوری را می‌خواهند اشغال کنند اول یک مارک ایدئولوژیک روی آن می‌زنند می‌گویند ما برای دموکراسی، ما برای مبارزه با تروریزم، خب همه این‌ها چیست؟ خود تروریزم هم یک ایدئولوژی غربی است این را بدانید. تروریزم یعنی ارعاب و وحشت. یعنی ترساندن یک جامعه، و از این عنصر ترس استفاده کنی و بر آن‌ها مسلط بشوی. اصلاً تروریزم یک پدیده ایدئولوژی مدرن سکولار غربی و اروپایی است البته قتل‌های سیاسی و غیر سیاسی همیشه در طول تاریخ بوده، اما در اروپای قرن 19 و 20 تئوریزه شد. دانشگاه تروریست تشکیل شد. یعنی الآن سازمان سیا و سرویس‌های جاسوسی برای تربیت جاسوس دانشگاه دارند که چطوری یک جامعه آرام را ناآرام کنید. چگونه و با شیوه‌های تروریستی در یک کشور هرج و مرج به وجود بیاورید چگونه کودتا کنید، چگونه شکنجه کنید این‌ها الآن کلاس و دانشگاه دارند. عملیات انقلابی و استشهادی تروریزم نیست چون با بی‌گناهان کاری ندارد مردم را نمی‌ترساند مردم را نمی‌کشد، مردم بی‌گناه عادی را نمی‌کشد آن تروریزم است اما اگر ائمه کفر و ظالمان و کسانی که جنایت کردند و بر ملت‌های حکومت می‌کنند بزنید را که تروریزم نیست. این اجرای عدالت است. این نبرد است. عملیات استشهادی که دشمن هجوم آورده و به خاک و ناموس و املاک و آبرو و همه چیز تجاوز کرده و تو هم قدرت و سلاح کافی نداری با او بجنگی، خودت را فدا کنی تا به این‌ها ضربه بزنی، این تروریزم نیست. اشغالگر را با شهادت خودت بیرون کنی این تروریزم نیست. تروریزم محاربه است. جنگ با خداست چون امنیت مردم را در خطر انداختید. امنیت ظالمان و جنایتکار را باید به خطر انداخت این فرق تروریزم با جنبش مسلحانه انقلابی است. داری علیه استبداد و استعمار می‌جنگی یا داری مردم بی‌گناه را می‌زنی. بعد هم که چند دهه بین ایدئولوژی چپ و ایدئولوژی راست جنگ سرد شد شعار آن‌ها لیبرال سرمایه‌داری اقتصاد آزاد بود شعار این‌ها هم برابری طبقات و سرکوب سرمایه‌داری و شکاف‌های طبقاتی و حاکمیت و دیکتاتوری پولیتاریا و حاکمیت زحمت‌کشان و اتحاد زحمت‌کشان جهان بود هر دویشان با شعار ایدئولوژیک دنیا و شرق و غرب را بین خودشان تقسیم کردند هر دو هم یک کار می‌کردند جنگ، شکنجه، غارت! عین هم. فقط شعارهای ایدئولوژیک‌شان با هم متفاوت و ظاهراً متضاد بود هرجا هم که می‌رسیدند که یک جای خطرناک بود با هم معامله می‌کردند و می‌ساختند و می‌گفتند این‌جا نمی‌صرفد با هم درگیر شویم با هم بخوریم! چندتا جنگ در دنیا راه افتاد در ویتنام، در کره، در آنگولا، آفریقا، در بخشی از منطقه آمریکای لاتین در شرق اروپا، در آسیا، در چند کشور اسلامی عربی یک درگیری‌هایی بین این دوتا بلوک شد. بعد از هم یک مدتی هم به هم آتش‌بس دادند و گفتند چرا به همدیگر صدمه بزنیم؟ بیاییم با هم بخوریم؟ هر دویشان هم ایدئولوژیک بودند. معرکه جنگ سرد همین اهداف و انگیزه‌های ایدئولوژیک مطرح می‌شد ولی پشت پرده منافع ثروت و قدرت بود غارت هرچه بیشتر جهان، چه کسی بیشتر بخورد؟ همان هدف‌های به اصطلاح سنتی و قدیمی در سنت روابط دولت‌های قوی و ضعیف و دولت‌های رقیب و دولت‌های متحد، و دولت‌های دشمن. ادبیات‌ها فرق می‌کرد. همان بحث امنیت، بحث برتری اقتصادی، بحث قدرت نظامی، بحث نفوذ سیاسی، بحث نفوذ فرهنگی اهداف‌شان بوده، منتهی همه باید قشنگ حرف بزنند ایدئولوژی روش حرف زدن برای این‌ها بود. ولی در روابط بین‌الملل حضور داشت. روابط بین‌الملل سیاست خارجی همه این‌ها ایدئولوژیک بوده است، ایدئولوژیک هست، ایدئولوژیک خواهد بود منتهی با این تفاوت که در ایدئولوژیک بودن هم صادق نیستند. از این ادبیات و گفتمان استفاده می‌کنند برای این که اهداف مادی را پیش ببرند یعنی شاخص‌ها و نمودارهای اساسی رفتار این‌ها در برابر دنیای خارج و دیگران، همه‌اش همین بوده است. درست شد تا این‌جا؟ همه این‌ها شعار ایدئولوژیک دادند چرا به ما می‌گویید نگویید؟ همه این‌ها به اسم علم تعریف ایدئولوژیک شده است. سوم این که همه این‌ها در مقام منافع، علیرغم این که مدام ایدئولوژیک حرف زدند اما در عمل ایدئولوژی‌شان را رها کردند به هیچ اصولی حتی اصول غلط و مادی، به هیچ اصولی پایبند نبودند نگاه می‌کنند که منافع‌شان چیست. یک مرتبه لیبرال آن حاضر است فاشیست بشود! کمونیست آن لیبرال و سرمایه‌دار می‌شود! نگاه می‌کنیم که تا کجا شعارهای ایدئولوژیک بصرفه هست اهداف ایدئولوژیک واقعی تعقیب نمی‌شود اما شعارهای ایدئولوژیک چرا. هدف ایدئولوژیک تا با یک مانعی برمی‌خورد رها می‌کردند یا در مرتبه دوم قرار می‌گیرد. خب مگر همین‌ها نمی‌گویند دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زن و از این حرف‌ها، آن وقت چرا رژیم‌های دیکتاتوری عقب‌مانده صددرصد مورد حمایت‌شان هستند با این که حتی ظاهرشان را آن‌ها حفظ نمی‌کنند حتی یک انتخابات قلابی هم برگزار نمی‌کنند چطوری است؟ برای این که همه این‌ها شعار است. ایدئولوژیک هست اما شعار است. تا منافع پیش نیاید، اگر با این شعارهای ایدئولوژیک بتواند منافع خودش را تأمین کند می‌کند و اگر نشد باز هم آن شعارها را می‌دهد باز هم سیاست خارجی‌شان ایدئولوژیک است اما در عمل منافع را ترجیح می‌دهند یا در مرتبه دوم قرار می‌دهند چون می‌دانند اگر این حرف‌ها و این شعارهای ایدئولوژیک و عقیدتی بخواهد پیگیری بشود خیلی جاها منافع ملموس خودشان را به خطر می‌اندازد و خیلی جاها هم خودشان زیر سؤال می‌روند. خب چطوری می‌گویید دموکراسی که هر جا دموکراسی رأی‌گیری واقعی می‌شود شما با آن‌ها درمی‌افتید هرجا دموکراسی نیست نوکرهای شما هستند. از شاه بگیر تا صدام تا آل سعود، تا شاه اردن و مصر و تا... همه این‌جاها که در اختیار شماست کودتاست همه کودتاست خانواده‌های سلطنتی و حکومت‌های ارثی است استبداد و دیکتاتوری است. خب باشد! منافع ما مهمتر است و باز هم این شعارها را می‌دهید. در هماهنگی با ایدئولوژی و ارزش‌ها و شعارهایی که می‌دهد حکومت ذی‌نفع در ذیل آن دنبال منافع مادی است خودخواهی محض، چون کسانی که شعار ایدئولوژی و مکتب می‌دهند در واقع ادعا می‌کنند که ما خودخواه نیستیم ما به یک اصولی معتقدیم. حالا این اصول ایدئولوژیک می‌تواند مادی،‌ معنوی، چپ و راست باشد ولی ما به یک اصولی معتقدیم اصلاً سیاست خارجی ایدئولوژیک یا سیاست داخلی، یا اقتصاد، ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک یعنی آن که مکتبی است و آن که آزاد از مکتب است و اصول ندارد فرق آن چیست؟ یکی از فرق‌هایش این است که اگر یک جایی مجبور شدی بین اصول و منافع‌تان انتخاب کنید تو اصولت را ترجیح دادی ایدئولوژی مکتبی یعنی این، یعنی من فقط محاسبه مادی نمی‌کنم من یک محاسبات مکتبی، اخلاقی، حقوقی، ایدئولوژیک دارم که آن برایم مهم‌تر است من حاضرم به خاطر یک اصولی از منافعم بگذرم. باز در همین حد این قابل احترام است ولی در عمل چه کار می‌کنی؟ هرجا که منافع اصل است دنبال منافع هستی ولی شعار ایدئولوژیکت را می‌دهی! سیاستی خالی از خودخواهی، سیاستی بر اساس اصولی که به دیگران توجه دارد اگر این‌ها را توانستی حاکم کنی آن وقت تو ایدئولوژیک عمل کردی یعنی مکتبی عمل کردی و الا مادی و خودخواهانه عمل کردی. پس این‌ها شعار ایدئولوژیک می‌دهند و از این طریق کسب مشروعیت در افکار عمومی می‌کنند که ما دنبال منافع‌مان نیستیم ما به یک اصولی معتقدیم. این جواب آن‌هایی که می‌گویند سیاست خارجی‌تان را با شعار و ایدئولوژی و اصول قاطی نکنید. می‌گوییم خب اربابان خودتان که کردند.

بحث دوم این است که ولی در عمل به همان حرف‌هایشان پایبند نیستند ما باید در عمل هم پایبند باشیم ما حق نداریم در عمل، مثلاً روی فلسطین با غرب معامله کنیم یا زمانی که شوروی به افغانستان حمله کرد روی افغانستان با شرق معامله کنیم! امام(ره) این کار را نکرد. گفتند آقا فشار زیاد است همه این‌ها با هم پشت صدام متحد شدند حتی شوروی کمونیست‌ها به ایران پیام داد گفتند شما در قضیه افغانستان سکوت کنید ما در قضیه عراق کمک می‌کنیم. امام(ره) گفت من همچین کاری نمی‌کنم. به همان دلیلی که کار صدام غلط است به همان دلیل کار شما در افغانستان غلط است ما اصولی داریم ما مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی می‌گوییم بر اساس این اصول است وظیفه داریم. منافع ما هم در این اصول است. – دقت کنید – این هم نکته چهارم. کسانی که فکر می‌کنند اگر ایدئولوژی و شعار مکتبی نداشته باشیم منافع‌مان تأمین می‌شود این هم اشتباه بزرگ است اگر محکم بر سر یک اصول بایستیم دنیا تو را به عنوان یک رکن و یک قطب به رسمیت می‌شناسد آن وقت منافع دنیوی‌تان هم تأمین می‌شود و روی تو حساب می‌کنند و دشمنان از تو می‌ترسند. دوستان به تو امید می‌بندند می‌دانند تو قابل اعتماد هستی با تو معامله می‌کنند و با تو تجارت می‌کنند. می‌فهمند تو حزب باد و مذبذب نیستی بلکه اصول داری. اتفاقاً دنیای تو هم درست می‌شود. ببینید الآن در بازار شما می‌روید یک مغازه‌ای است می‌بینید این اصول ندارد سر هر کس را بتواند کلاه می‌گذارد و همیشه هم قشنگ حرف می‌زند. حالا سؤال من این است بیشتر به این اعتماد می‌کنی یا به یک مغازه‌داری که می‌گوید قیمت این است چانه هم بزنی می‌گوید من تخفیف نمی‌دهم چون همین‌قدر خریدم من این قدر می‌توانم تخفیف بدهم بیشتر نمی‌دهم و می‌فهمی راست می‌گوید. شما به کدامیک از این دوتا اعتماد می‌کنید؟ به دومی اعتماد می‌کنید. وقتی اعتماد کردید خریدهایت را می‌آیی از این‌جا می‌کنی نه از آن اولی. به فامیل و دوستانت هم می‌گویی هرکس می‌خواهد خرید کند به مغازه فلانی برود دنیایت هم بهتر می‌شود. پس پای اصول درست ایستادن در اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی منافع دنیوی‌تان را هم تأمین می‌کند نه این که فکر کنید از نظر دنیوی ضرر می‌کنید. یک دوره‌ای صریح جنگ‌هایی راه می‌انداختند و ائتلاف‌های جهانی راه می‌افتاد می‌گفتند منافع دودمانی و خانمانی و حکومتی مطرح است. می‌دانید تا دو – سه قرن بر کل اروپا سه تا خانواده حکومت می‌کردند با هم وصلت هم کرده بودند یک پایش در اسپانیا جنوب اروپا بوده، یک پایش در فرانسه، یکی در انگلیس، آلمان، سه – چهارتا خانواده بودند بعد هم که در آن زمان هم این‌ها بین خودشان و دیگران سر قدرت دعوا بود، بعد الآن هم که به اصطلاح سیاست مدرن و سکولار است الآن هم همین‌طور است فقط آن خانواده‌ها عوض شدند اسم‌هایشان عوض شده، بنگاه‌های سرمایه‌داری، اتحادیه‌های اصلی در تصمیم‌گیری در سیاست خارجی در دنیا شدند آن‌ها جنگ و صلح راه می‌اندازند! هر وقت به نفع‌شان نیست صلح می‌کنند و هر وقت به نفع‌شان است جنگ راه می‌اندازند، ملت‌ها و مذاهب و قومیت‌ها و همسایه‌ها را به جان هم می‌اندازند. می‌دانید در همین قضایای اخیر چقدر اسلحه به رژیم‌های فاسد عربی فروختند؟ الآن خود آمریکایی‌ها و مستقیم در یمن دارند بمباران می‌کنند اسرائیلی‌ها و این خلبان‌هایی که می‌آیند آن‌جا بمباران می‌کنند خلبان‌ها و هواپیماها اجاره‌ای هستند بیشتر خلبان‌ها. یک‌چندم آن‌ها برای خود عربستان و امارات هستند اغلب خلبان‌های آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی، اسرائیلی دارند بمباران می‌کنند. مشاوره نظامی، شکنجه، سرکوب تظاهرات در بحرین اغلب افسرهای اطلاعاتی انگلیسی و آمریکایی و غربی هستند. رژیم‌های عربی حتی عرضه سرکوب هم ندارند عرضه هیچ کاری ندارند فقط دلار نفتی دارند پول می‌دهند آدم و مزدور می‌آورند. در همین لحظه، در خبرها دیدم یکی از مقامات دولت انگلیس اعلام کرد ما به عربستان در جنگ یمن سلاح‌های خطرناک نمی‌دهیم مگر این که خودمان نظارت کنیم! یعنی ما این‌قدر نگران هستیم. آمریکا هم گفته بود ما بمب‌های خوشه‌ای غیر قانونی به هرجایی نمی‌دهیم حالا عربستان در یمن می‌دهیم باید ملاحظه کنیم حقوق بشر رعایت بشود خب خیلی طرز حرف زدن‌شان خیلی جالب است حقوق بشر! ایدئولوژی! بعد خودشان در همین هواپیماها دارند بمباران می‌کنند. این‌قدر اسلحه آمریکا و انگلیس و فرانسه در همین ایام ده‌ها میلیارد دلار در همین چند ماه اخیر به این‌ها فروختند تحت این عنوان که مواظب باشید در خطر هستید! هرچه داشتند به این‌ها قالب کردند! اصلاً همیشه این‌ها نجات‌شان می‌دهند. اقتصاد اروپا و آمریکا متزلزل است همیشه با دلارهای نفتی و با پول این طرفی‌ها دارد آباد می‌شود. شعارهای ایدئولوژیک، رفتار مادی، ما اسلحه به آن‌جا نمی‌دهیم به جایش خلبان‌هایمان می‌آیند بمباران می‌کنند ما وقتی بمباران می‌کنیم حقوق بشر را دقیق‌تر رعایت می‌کنیم این‌جوری است واقعاً دنیا خرتوخر است! تمام روابط بین‌الملل این‌طوری پیگیری می‌شود. آمریکا می‌خواست وارد جنگ جهانی اول نشود محاسبه می‌کرد می‌دید منافعش نیست، یک لحظه آخر جنگ وقتی دید حالا از این به بعد منافع است وارد شد ولی همه‌ش با این شعارها که جهان باید تبدیل شود به جهانی امن برای دموکراسی! خب این‌ها ایدئولوژی است. با این شعار آمد. در حالی که هیچ وقت نه امنیت دنیا برایش مهم بوده نه دموکراسی در دنیا. شوروی گفت ما می‌خواهیم یک آرمانشهر بی‌طبقه در دنیا ایجاد کنیم خیلی خب شما چطور می‌توانید با ایدئولوژی‌های غلط این حرف‌ها را بزنید در عمل هم دنبال منافع‌تان هستید برای چه جمهوری اسلامی شعار ایدئولوژیک ندهد؟ شعار ایدئولوژیک درست، توحیدی، عدالتخواهانه، و در عمل هم پای آن بایستد. خب ما هم می‌گوییم ما می‌خواهیم یک نظام اسلامی مردمی عادلانه در سراسر جهان تشکیل بشود. این ایدئولوژی است؟ خب باشد. حرف‌های شما هم ایدئولوژی است منتهی آن‌ها ایدئولوژی بد است این ایدئولوژی خوب است. این ایدئولوژی به لحاظ حقوقی و اخلاقی و منطقی قابل دفاع است اما آن ایدئولوژی‌ها نیست بعد ما در عمل باید پای آن بایستیم. بنابراین ایدئولوژی یعنی نظام ارزشی، اصطلاحاً ابزار مشروعیت بخشیدن به جنایت‌ها و سیاست‌های بین‌المللی این‌ها شده است و می‌شود که به بینش حکومت‌ها شکل بدهند که این کارها خوب است و این کارها بد است یعنی هرجا منافع آن‌ها هست خوب است و هرجا نیست بد است. در یک جهت مشخص حرکت کنید. سیاست ایدئولوژیک یعنی سیاسی که باید جهت آن مشخص باشد مبنای آن مشخص باشد. غایت و روش باید مشخص باشد و استدلال کنید. خب، شما اگر می‌توانید این کارها را بکنید چرا ما نباید و نتوانیم این کارها را بکنیم؟

نکته پنجم؛ باز برای این که بدانید این‌ها با ادبیات و حتی منافع را تعریف ایدئولوژیک می‌کنند یکی از کارهایی که در این یکی دو قرن اخیر کردند که مسلط شدند چون این‌ها یکی دو قرن است مسلط شدند چهار – پنج‌تا دولت غربی نزدیک به یکی دو قرن است که بر بخش اصلی در دنیا مسلط شدند منابع و انرژی و قدرت. هرجا که در پنج قاره آمدند یا مستقیم با جنگ اشغال کردند، یا نوکرهایشان را آوردند و کودتا کردند همه جا از جمله سیاست‌هایشان که خلاف همین عزت ملی است تلاش برای تغییر زبان، لباس و سبک زندگی مردم تحت اشغال بود. هم به دلایل اقتصادی که وقتی من و شما سبک زندگی و لباس پوشیدن و الگوی مصرف‌مان تغییر کرد آن‌طور که این‌ها الگوسازی می‌کنند طبق آن عمل کردی خب شما مشتری اقتصادی او می‌شوید جنس‌هایش را تو می‌خری مصرف می‌کنی! سرمایه‌داری رشد می‌کند تو مدام مصرف می‌کنی. مدام دماغ عمل کن، گوش الاغی درست کن. اخیراً مثل گوش خر درست می‌کنند انگار این مد جدید است! گوش الاغی، چشم وزغی و... مدام از این کارها بکن. سبک زندگی دنیا این شده که پسرها آرایش می‌کنند. نمی‌دانم این آمار راست است یا نه؟ می‌گفت الآن یک‌چهارم لوازم آرایشی برای آقاپسرها است! و سه‌چهارم برای خانم‌هاست! احتمالاً تا دهه آینده نصف نصف بشود! خب این سبک زندگی، حالا شاید بخشی از این‌ها مبالغه و دروغ است من نمی‌دانم ولی در خبرهایی که در رسانه‌ها می‌آید، البته 90 درصد خبرهای اینترنتی کشک و حقه‌بازی است و نمی‌شود اعتماد کرد!

به دو دلیل این‌ها شروع می‌کنند زبان و سبک زندگی و سبک لباس ملت‌ها را تغییر بدهند و این نفوذ خطرناکی است و خطر اصلی این است و عزت ملی از جمله عزت یک مردمی این‌جا زیر پا گذاشته بشود که یک کس دیگری بیاید تو را اشغال کند و بگوید منابع و نفت تو که برای من است! از این به بعد باید به زبان من صحبت کنی! باید مثل من لباس بپوشی، باید به سبک من زندگی کنی. توهین از این بالاتر نمی‌شود و نداریم. این‌ها ذلت ملی است. یک وقتی این‌ها در قرن 19 و 20 به کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین رفتند و مردم را آن‌جا مجبور به تغییر دین کردند که باید مسیحی بشوید با این که خودشان هم مسیحی و مذهبی نبودند خودشان هم لائیک بودند ولی آن‌جا می‌گفتند باید مسیحی باشید چون علامت تسلط آن‌ها باشد. تغییر اجباری دین در کشورها، در قاره آفریقا و آمریکای لاتین. تغییر اجباری زبان، تغییر اجباری لباس، همین کار در ایران هم آمدند بکنند. زمان رضاخان انگلیس‌ها به دست پهلوی، آمدند آن اول گفتند خانم‌ها باید به سبک زنان اروپایی باشند برهنه بیرون بیایند! این پیشرفت است. مردها باید لباس‌های مرسوم ایرانی را کلاً کنار بگذارند و لباس‌های فرنگی بپوشند. خب بخشی از جامعه زنان ما را بی‌حجاب کردند، بخش مهمی از مردان را تغییر دادند این‌ها که لباس‌های ایرانی نیست ولی همه ما دیگر این‌ها را می‌پوشیم! بعد گفتند باید الفبای فارسی تغییر کند! عوامل انگلیس از اواخر قاجار شروع کردند در بعضی از کشورها توانستند، در ترکیه، در تاجیکستان، انگلیس‌ها، روس‌ها و غربی‌ها الفبا و خط این‌ها را تغییر دادند دیگر نمی‌توانند به فارسی بنویسند به فارسی نمی‌توانند بخوانند جوانان ترکیه و عثمانی، بعد از سقوط عثمانی که به دست غرب افتاد ترکیه دیگر نمی‌تواند به زبان ترکی عثمانی بخوانند! خط‌شان خط لاتین شده است. نفوذ یعنی این، ذلت هم یعنی این. در ایران هم آمدند این کار را بکنند مقاومت شد گفتند لباس‌هایمان را تغییر دادید بخشی از زنان ما را بی‌حجاب کردید اما دیگر خط و زبان الفبا را نداشتند. بعد اجباری کردن زبان خودشان در کشورها شد. هرجا را فرانسه گرفت زبان اجباری در کشورها و مدارس فرانسوی شد، هرجا را انگلیس گرفت و مسلط شد زبان انگلیسی در مدارس مسلط شد مثل عراق، ایران، مصر، فلسطین، همه زبان انگلیسی اجباری شد تا الآن هم هست. در الجزایر، تونس، مراکش، زبان فرانسوی در مدارس اجباری شد. در کشورهای آسیای میانه زبان روسی و خط روسی اجباری شد.

خب یک مقاومتی – ببینید مسئله ذلت و عزت و مسئله نفوذ فرهنگی این‌طوری است – این‌ها می‌گویند ایدئولوژی را قاطی نکن ولی خودشان نه تنها ایدئولوژی را بلکه می‌آیند لباس و فرهنگ و زبان را تغییر می‌دهند. درست است یک بخشی از آن دلایل اقتصادی است چون ملتی که سبک زندگی و پوشش و لباس و همه چیزش مثل آن‌ها شد مشتری ثابت آن‌ها بلکه مصرف کننده الگوهای آن هستند خریدار بازار آن هستند. دلیل دوم این است که وقتی ذهن تو با یک زبانی چفت شد تو مصرف کننده فرهنگی می‌شوی که محمول این حامل این زبانی است. شما اگر زبان چینی یاد بگیرید فرهنگ چینی خودبخود می‌آید فیلم‌های چینی می‌بینید، فرهنگ کره‌ای، چینی، ژاپنی، فیلم‌های او را می‌بینید و کتاب‌های او را می‌خوانید و سبک زندگی او را یاد می‌گیرید. درست است؟ وقتی زبان انگلیسی اجباری می‌شود یا فرانسه اجباری می‌شود طبیعی است تو مصرف کننده فرهنگ انگلیسی و آمریکایی هستی. دنیا از نظر تو یعنی هرچه که به زبان انگلیسی و آمریکایی باشد. آلمانی دریچه ورود به فرهنگ آلمان است. من اصلاً نمی‌گویم خوب است یا بد است. همه فرهنگ‌ها نقاط مثبت و منفی دارند ما باید زبان رابطه بین‌المللی هم داشته باشیم حتی در مدارس هم باید آموزش بدهند اما بر اساس منافع این مردم. چرا فقط زبان انگلیسی؟ زبان انگلیسی در کشورهای مستعمره انگلیس، زبان علم و بین‌الملل و پیشرفت بود در کشورهای نوکر فرانسه پس چطور زبان فرانسوی می‌شد؟ آمریکای لاتین را اسپانیا اشغال کرد کل کشورهای آمریکای لاتین الآن زبان‌شان اسپانیولی است. دو – سه قرن پیش همه زبان‌ها را از بین بردند زبان اسپانیایی حرف می‌زنند. بعد مثلاً برزیل دست پرتغال افتاد وسط آن‌ها زبان مردم برزیل پرتغالی است. یعنی الآن شما برزیل می‌روید باید پرتغالی حرف بزنید زبان پرتغالی زبان علم و تمدن است! حالا پرتغال خودش پرتغال پوسیده است قدرتی نیست آن زمان یک قدرتی بود ولی مردم برزیل خب باید پرتغالی حرف بزنند و بخوانند. کشورهای همسایه چون نوکر اسپانیا شدند همه اسپانیولی بلد هستند زبان اجباری اسپانیولی است. مستعمرات انگلیس همه انگلیسی اجباری است، فرانسه فرانسوی، آلمان آلمانی، روس‌ها روسی. خب ببینید می‌خواستم این تعبیر را عرض کنم که عزت؛ همه زبان‌ها را باید یاد بگیرید ببینید چی به نفع‌تان است؟ الآن باید بگویند 5تا زبان انتخاب کنید 5تا زبان در مدارس آموزش می‌دهیم یکی از آن‌ها هم انگلیسی است. یک بخشی هم باید یک زبان‌هایی باشد که منافع این ملت را به لحاظ اقتصادی، به لحاظ فرهنگی، به لحاظ تعداد ملت‌هایی که به چه زبانی صحبت می‌کنند این آموزش زبان‌های خارجی و بیگانه با عزت. اما با ذلت یعنی تو اصلاً تصمیم نمی‌گیری. برایت تصمیم گرفتند تو داری ادامه می‌دهی.

سؤال: فرمودند در مورد جنگ، هر چیزی که موجب استثمار می‌شود درست بود ولی چرا مقدماتی فراهم نمی‌کنند که این مسائل در سطح جهان روشنگری شود و موجب رسوایی قدرت‌های غربی شود.

جواب استاد: خب همین بی‌طرفی‌ها، بعضی‌ها دلشان نمی‌خواهد این حرف‌ها خیلی گفته شود دل‌شان می‌خواهد بیرون و کسانی که می‌روند تعارف و دیپلمات‌بازی بکنند آن خارج هم نمی‌خواهند این حرف‌ها گفته بشود به شدت مانع می‌شوند مگر جلساتی که احساس خطر نکنند و من به شما بگویم در همین اروپا الآن اسلام وهابیت آزادانه دارد تبلیغ می‌شود. من خودم رفتم دیدم، توی مسجدشان هم رفتم وهابی‌های تند، هیچ کس هم مانعش نیست پلیس هم در اروپا، در مساجد همه جا هم میکروفن دارند، شنود دارند، هم آدم دارند ولی جلوی این‌ها را اصلاً نمی‌گیرند. بعد از این طرف زحمت می‌کشیدند یک جلسه‌ای راه بیندازی که یک اسلام درستی را معرفی کنی نمی‌گذاشتند هزار جور مانع درست می‌کردند. الآن وهابی‌ها و تکفیری‌ها در غرب رسانه دارند ما هیچ رسانه غربی نداریم به ما رسانه نمی‌دهند. این خیلی جالب است. اسناد لانه جاسوسی آمریکا را می‌خواستند در آمریکا منتشر کنند نگذاشتند امام یک زمانی یک پیامی داد، فکر کنم پیام حج بود می‌خواستند این پیام را به زبان‌های مختلف، انگلیسی، غرب و شرق همه جا ترجمه کردند بدهند توی روزنامه‌های این‌ها چاپ کنند چاپ نکردند حتی ایران به همین نیویورک تایمز گفته بود پول می‌دهیم پیام امام را به عنوان آگهی چاپ کنید اما چاپ نکردند. ولی از این طرف چرا چاپ می‌کنند.

سؤال: فرمودند که به قولی در رد گفتمان لیبرال و کمونیزم حرف داریم اما برای ارائه گفتمان انقلاب اسلامی و سبک زندگی دچار مشکل هستیم.

جواب استاد: بله ضعف داریم. مشکلات داخلی داریم، در رسانه‌هایمان، در حوزه، در دانشگاه، در مسئولین، ولی خب همان مقداری که حرف جلو می‌رود اثر خود را می‌گذارد. یک روایتی دیدم خیلی زیباست شما یک فضای بزرگی را پر از تاریکی تجسم کن. هزار مانع برای روشنایی هست کافی است یک شمع روشن وارد این فضا بشود کل تاریکی‌ها را شکست می‌دهد. خیلی این روایت جالب است. یعنی می‌گویند نترسید شما هرجا هستید ولو اقلیت هستید حرف‌تان را بزنید حرف حق، راهش را باز می‌کند یک حق بر یک میلیون باطل پیروز می‌شود این خصلت حق است. «جاءالحق و زهق الباطل» حق آمده، باطل همیشه رفته «إنّ الباطل کان زهوقا» باطل ذاتاً ماندنی نیست و رفتنی است. هرجا شما می‌بینید باطل حاکم است برای این است که حق حضور ندارد. هرجا می‌بینید باطل حاکم است برای این که جبهه حق به وظیفه‌اش عمل نمی‌کند اگر حق بیاید باطل قطعاً شکست می‌خورد اگر جایی باطل است یعنی حق نیامده، این یک. دو) باطل هرجا می‌خواهد جلو برود به اسم حق کارش را پیش می‌برد نمی‌گوید من باطل هستم. شعار حق برای خودش انتخاب می‌کند. پس حق پیروز است و باطل شکست خورده است. سؤال. شما مگر نمی‌گویید همیشه حق پیروز است و باطل شکست خورده است؟ چرا خیلی جاها باطل هست؟ دوتا جواب دارد: 1) چون آن‌جا حق اظهار نشده است. 2) چون باطل هم به اسم حق آمده و کلاهبرداری کرده و یک عنوان خوب روی خودش گذاشته است. این‌ها خیلی بحث‌های مهمی است ما گاهی می‌گوییم خب خدا گفته حق پیروز است باطل شکست خورده، خب که چی؟ کجا؟ همه جا که باطل حاکم است. قرآن گفت «جاءالحق و زهق الباطل» حق بیاید باطل می‌رود. وقتی حق نیاید خب باطل به اسم حق حکومت می‌کند.

سؤال: فرمودید چرا الگوی عملکرد حوزه‌های علمیه در استخراج مبانی سبک زندگی در عرصه سیاسی، اقتصادی، چیست؟

جواب استاد: اتفاقاً این‌ها چیزهایی است که واقعاً باید سؤال کنید. مسئولین شورای مدیریت حوزه قم و مشهد و اصفهان در جمع‌تان بخواهید بگویید رهبری به قم آمد و گفت تحول در حوزه، یک عالمه پیشنهاد کرد و مسائلی را مطرح کرد. از آن‌ها بخواهید. سؤال‌هایی را که از همه دارید همه را از من نپرسید از خودشان بپرسید.

سؤال: اسلام جایگزین برای سیستم بانکی.

جواب استاد: همین‌طور مسئولین بانک‌ها را بخواهید بگویید آقا شما چقدر طبق آن قانون بانک‌ها که بعد از انقلاب نوشته شد چقدر به آن قانون عمل می‌کنید؟ چقدر تولید کننده را ورشکست کردید؟ چقدر بازار فرع‌خوری و نزول‌خوری را در بازارها رواج دادید اگر که طبق قانون عمل می‌کردید آن‌ها ربا نبود. آن‌ها را بخواهید و این‌ها را از آن‌ها سؤال کنید.

سؤال: فرمودند که برنامه ما برای مقابله با عامل ترویج فرهنگ لیبرال یعنی هالیوود چیست؟

جواب استاد: مسئولین ارشاد و نهادهای فرهنگی و سینمایی کشور را بخواهید بگویید شماها آمریکایی‌ها هالیوود درست کردند هندی‌ها هم بالیوود درست کردند شما هم اقلاً یک خالیوودی درست کنید! در حالی که ما استعدادهای بسیار خوب در حوزه سینما و موسیقی و انواع هنرها داریم که با ماهیت، مضمون، جهت‌گیری اسلامی، انقلابی، مکتبی و استعدادهای خیلی خوب داریم اما متأسفانه حمایت درست نمی‌شوند.

سؤال: فرمودند با توجه به این که زمان رضاخان از قدرت برای القاء کردن فرهنگ غربی استفاده شد با مقاومت مردم مواجه شد بعد از انقلاب با نفوذ فرهنگی از طریق ماهواره و مد و لباس مورد پذیرش اقشار مردم قرار گرفت. چرا برای مقابله با این نوع نفوذ...

جواب استاد: راه مقابله با هر بدیل، استفاده از همان شیوه‌هایی است که آن‌ها عمل کردند یعنی باطل چطوری منتشر شد؟ حق باید همان‌طور منتشر بشود اگر او توانست در الگوسازی و فیلم و قصه و سبک زندگی و مسائل مختلف، الگوسازی بکند شما باید با الگوسازی درست از پس آن بربیایید. بله یک جاهایی فساد سازماندهی شده، توطئه سازماندهی شده است باید سازماندهی شده و قانونی با آن برخورد بشود. و الا...

سؤال: و آخرین سؤال، در زمینه پتانسیل انقلاب اسلامی در عرصه دفاع از حقوق زن و پاسخ به بنیان‌های نظری فمینیستی جهان غرب تا به حال، تا چه حد از آرمان‌های انقلاب مربوط به زنان محقق شده است؟

جواب استاد: اتفاقاً یکی از عرصه‌هایی که بیشترین میزان تحقق در شعارهای انقلاب بود در مورد زنان بود. شما الآن دوتا نسل قبل از خودتان، فاصله مادربزرگ‌هایتان به لحاظ امکانات رشد علمی، اجتماعی، سیاسی با شما فاصله سال‌های نوری است! سریع‌ترین تحول در جامعه ما یکی از سریع‌ترین تحولات در حوزه زنان واقعاً اتفاق افتاد. چون زمان قبل از انقلاب، زن یا باید کلاً منزوی و در حاشیه بود یا باید بی‌حجاب و برهنه می‌شد. ابزار دیگران و ابزار مردان می‌شد. انقلاب اسلامی کاری کرد که زن با حفظ شرف و کرامت و مستقل و با کرامت و شخصیت به سرعت به همه عرصه‌ها بیاید این رشد خیلی سریع بود یعنی از رشد متوسط وضعیت زن در جهان ما قطعاً خیلی جلوتر هستیم منتهی این رشد هم باید مدیریت بشود. یک جاهایی تبدیل به تورم و سرطان نشود. (55:00) در مسئله تعادل معیشتی، اشتغال، تعادل در مسائل مختلف، یک جوری نشود که نابسامانی، مرد یک جور مدیریت نشود و زن یک جور، و عملاً نتیجه آن این بشود که متأسفانه کم‌کم در بعضی از شهرها مثل همین تهران، طلاق‌ها آغاز فروپاشی خانواده است. این‌ها را باید ملاحظه کرد که ببینیم رفتار زنان و رفتار مردان چطوری باید باشد که هم این عزت باشد هم تفاهم باشد هم همکاری باشد و یک جوری نشود که خوشبختی‌های ظاهری مرد و زن دارند اما خوشبختی واقعی دیگر نیست دیگر حتی نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند. نتوانند با همدیگر زندگی بکنند. این‌ها باید مدیریت بشود و صحنه بسیار مهمی است. انشاءالله موفق باشید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha